بيا که شيعه جدت به غم گرفتار است
بيا که دل ز فراقت هميشه بيمار است
بيا که دشت و دمن را کنی تو گل
افشان
که بی جمال تو ای گل جهان همه خار
است
بيا که شيعه ندارد قرار دوری را
به ذات پاک خداوند فراق دشوار است
جهان در انتظار قدومت نشسته ای مولا
بيا که موسم وصل است و وقت ديدار
است
بيا که ظلم و عداوت ز حد شده بيرون
بيا که کار عدويت جفا و آزار است
بيا که جوشن خود را به تن کنی ای
دوست
که بهر دفع تظلم زمان پيکار است
اگر ز پرده درآيی برای جنگيدن
تمام ملت شيعه تو را مدد کار است
بيا و خانه نشستن به مرتضی مپسند
ببين که غصب خلافت ز سوی کفار است
بيا که جد غريبت به دشت کرببلا
غمين و بی کس وتنها و بی علمدار است
بيا که سيد سجاد با تن پر تب
به روي نافه سوار و ميان بازار است
بيا که زينب کبری کنار تخت يزيد
دو دست بسته و حيران به چشم خونبار
است
زبين اين همه شعری که شاعران گويند
هميشه شعر تو (کردی) رسا و پربار
است
:: موضوعات مرتبط:
:: برچسبها:
شعر امام زمان ,
شعر برای صاحب الزمان ,
شعر در وصف حضرت مهدی ,
شعر مذهبی ,
انتظار ,
مجموعه اشعار مهدوی ,
|
امتياز مطلب : 5
|
تعداد امتيازدهندگان : 5
|
مجموع امتياز : 115