عضو شويد



:: فراموشي رمز عبور؟

عضويت سريع

نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد
همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی
تبادل لینک هوشمند : برای تبادل لینک ابتدا مارا با عنوان باب دل وآدرس http://babedel.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.

عنوان :
آدرس :
کد : کد امنیتیبارگزاری مجدد

RSS

Powered By
Rozblog.Com

جز تو کسی باب دل ما نشد

باب دل
توضیح عکس
در این هوای بهاری شدم دوباره هوایی ( قاسم صرافان )
یکشنبه 08 فروردین 1400 ساعت 18:34 | بازديد : 643 | نوشته ‌شده به دست یوسف | ( نظرات 0 )



در این هوای بهاری شدم دوباره هوایی

بهار می رسد اما بهار من تو کجایی ؟

 

چه برکتی ، چه نویدی ؟ چه سبزه ای و چه عیدی ؟

به سال نو چه امیدی ؟ اگر دوباره نیایی

 

مقلبانه به قلبم ، هوای تازه بنوشان

محولانه به حالم اشاره کن به دعایی

 

مقدر است به فالم مدبرانه بتابی

خوش است لیل و نهارم اگر نظر بنمایی

 

اگر قرار چنین شد ، تو را بهار نبیند

چنین نکو ز چه رویی ؟ چنین خجسته چرایی ؟

 

اگر چه حُسن فروشان به جلوه آمده باشند

تو آبروی جهانی ، تو روی ماه خدایی

 

دل از امیر سواران گرفته است بشارت

از آسمان خراسان شنیده است ندایی

 

خودت مگر که به زهرا (س) توسلی کنی امشب

نمی رسد گل نرگس ! دعای ما که به جایی

 

قاسم صرافان



:: برچسب‌ها: قاسم صرافان , مجموعه اشعار مهدوی , بهار می رسد اما بهار من تو کجایی , شعر مهدوی , شعر برای امام زمان , شعر برای حضرت مهدی , شعر در وصف صاحب الزمان , شعر آیینی , اشعار آیینی , شعر امام زمان , شعر امام زمانی , حضرت مهدی , منجی ,
|
امتياز مطلب : 5
|
تعداد امتيازدهندگان : 5
|
مجموع امتياز : 25
:: ادامه مطلب ...
لب خشک و داغی که در سینه دارم ( قاسم صرافان )
جمعه 20 آذر 1394 ساعت 13:30 | بازديد : 1513 | نوشته ‌شده به دست یوسف | ( نظرات 0 )




لب خشک و داغی که در سینه دارم

سبب شد که گودال یادم بیاید

اباصلت! آبی بزن کوچه‌ها را

قرار است امشب جوادم بیاید

 

قرار است امشب شود طوس، مشهد

شود قبله‌گاه غریبان مزارم

اگر چه غریبی شبیه حسینم

ولی خواهری نیست اینجا کنارم


به دعبل بگو شعر کامل شد اینجا

«و قبرٍ بطوس»ی که خواندم برایش

بگو این نفس‌های آخر هم اشکم

روان است از بیت کرب و بلایش


از آن زهر بی‌رحم پیچیده‌ام من

به خود مثل زهرای پشت در از درد

شفا بخش هر دردم از بس که خواندم

در آن لحظه‌ها روضه‌ی مادر از درد


بلا نیست جز عافیت عاشقان را

تسلای دردم نگاه طبیب است

من آن ناخدایم که غرق خدایم

«رضا»یم، رضایم رضای حبیب است


شرابش کنم بس که مست خدایم

اگر زهر در این انار است و انگور

کند هر که هر جا هوای ضریحم

دلش را در آغوش می‌گیرم از دور


شدم آسمان، پر کشد تا کبوتر

شدم دشت، تا آهو آزاد باشد

شدم آب، تا غصه‌ها را بشویم

میان حرم زائرم شاد باشد


اباصلت آبی بزن کوچه‌ها را

به یادِ سواری که با ذوالفقارش

بیاید سحر تا بگردند دورش

خراسان و یاران چشم انتظارش


قاسم صرافان



:: برچسب‌ها: قاسم صرافان , لب خشک و داغی که در سینه دارم , باب دل , سبب شد که گودال یادم بیاید , شعر شهادت امام رضا , شهادت امام رضا , شعر برای شهادت امام رضا , شعر امام رضا , مجموعه اشعار مهدوی , شعر مهدوی , مهدی , امام رضا , شعر برای شهادت امام رضا علیه السلام , شعر برای شهادت امام هشتم ,
|
امتياز مطلب : 5
|
تعداد امتيازدهندگان : 13
|
مجموع امتياز : 65
:: ادامه مطلب ...
ختم کلامی با تو برانند برهان ها ( قاسم صرافان )
سه شنبه 12 خرداد 1394 ساعت 16:57 | بازديد : 1255 | نوشته ‌شده به دست یوسف | ( نظرات 0 )

ختم کلامی؛ با تو بُرّانند برهان ها

دارالسلامی؛ پيش تو امنند ايمان ها

چشم انتظارت شهرهامان کوچه در کوچه

هر شب چراغان قدم‌هايت خيابان ها

دلبسته‌ ی صبح تبسم‌های تو مشرق

در حسرت حسّ «ولی عصر» تو ميدان ها

پل می زند دست دعاشان، عهد می خوانند

با چشم گريان در مسيرت «سيْد خندان» ‌ها

پر می شود شهر از نوای «آية الکرسی»

تا رد شوی از زير اين دروازه قرآن ها

حال غريبی دارد اين شادی غمِ مستور

در شعله‌ اشکِ شمع‌های نيمه شعبان ها

هر جمعه در شهری دعای ندبه می خوانيم

تا يوسف گمگشته! باز آيی به کنعان ها

ای قد و بالايت بلای چشم نرگس ها

ای سرّ مکنونت سر و سامان سلمان ها

هم نکته‌ دان خلسه ی خال تو هندوها

هم در هلال ابرويت حيران مسلمان ها

بيرون می آي  آخرش از پشت ابر، اما

بايد کمی بارنده تر باشند باران ها

دنيای با تو با صفاتر می شود، حتی

ضرب المثلها می شوند آرامش جان ها

نه باورش سخت است با يک گل بهار آيد

نه روسياهی می رسد بعد از زمستان ها

برخيز ای شاعر قلم را بر زمين بگذار

در شاديش دستی بزن پايی بکوبان... هاااا !

 

قاسم صرافان



:: برچسب‌ها: قاسم صرافان , ختم کلامی با تو برانند برهان ها , مجموعه اشعار مهدوی , شعر برای امام زمان , شعر مهدوی , شعر مذهبی ,
|
امتياز مطلب : 5
|
تعداد امتيازدهندگان : 6
|
مجموع امتياز : 139
:: ادامه مطلب ...
جام آخر ( قاسم صرافان )
پنجشنبه 22 خرداد 1393 ساعت 18:00 | بازديد : 1813 | نوشته ‌شده به دست یوسف | ( نظرات 1 )


می ها چشیده ام من و این آخر  سری

کارم کشیده است به آن جام آخری

با یاد این نگار جوان، ساقیا ! فقط

مستم کن امشب از می انگور عسکری


قاسم صرافان



:: برچسب‌ها: قاسم صرافان , رباعی , می ها چشیده ام من و این آخر سری , کارم کشیده است به آن جام آخری , مجموعه اشعار مهدوی , شعر امام زمان , اشعار مذهبی , شعر در وصف صاحب الزمان , شعر نیمه شعبان , شعر شعبان , شعبان , نیمه شعبان ,
|
امتياز مطلب : 5
|
تعداد امتيازدهندگان : 5
|
مجموع امتياز : 110
:: ادامه مطلب ...
صبح نزدیک است ( قاسم صرافان )
پنجشنبه 07 شهریور 1392 ساعت 1:01 | بازديد : 1565 | نوشته ‌شده به دست یوسف | ( نظرات 0 )

رو به گندم‌ زارها می آیی ای مولای گندمگون !

آيه‌ ی صلحند چشمان شما ، «والتين والزيتون»

ابروانت خط نستعليق خطاطی زبردستند

آخرين بيت از غزل‌هايی خيال انگيز و يکدستند

بيتِ آخر حالتش اين است، غافلگير خواهد کرد

ناز دارد ، می رسد هرچند گاهی دير خواهد کرد

نرگس اينجا غرق در ترکيب خالت با لب است امشب

«آن شب قدری که گويند اهل خلوت امشب است »، امشب

دارد از بالا محمد (ص) هم خودش را در تو می جويد

می زند بر شانه‌های حيدر و با شوق می گويد:

ـ مثل زهرا(س) می شود از دور چشمش را که می بندد

خوب با دقت نگاهش کن علی(ع) ! مثل تو می خندد

بی محمد(ص) مانده يثرب تا تو شب با ماه تنهايی

بی علی(ع) مانديم تا تو بازهم با چاه تنهايی

لحظه‌ها را بی تماشايت نگو باور کنم مولا!

«من نه آن رندم که ترک ساقی و ساغر کنم» مولا!

تا کی اينجا قصه‌ ی خورشيد پنهان را بخوانم من

«يوسف گمگشته باز آيد به کنعان» را بخوانم من

با ستاره منتظر می مانم آری صبح نزديک است

آه ، بيدارانِ اين شب زنده داری! صبح نزديک است

 

قاسم صرافان



:: برچسب‌ها: قاسم صرافان , مجموعه اشعار مهدوی , شعر درباره امام زمان , شعر مهدوی , اشعار مذهبی , امام زمان , مهدی , شعر در وصف صاحب الزمان , اشعار در وصف امام زمان , منجی ,
|
امتياز مطلب : 5
|
تعداد امتيازدهندگان : 5
|
مجموع امتياز : 273
:: ادامه مطلب ...
از تبار کرامت ( قاسم صرافان )
چهارشنبه 23 اسفند 1391 ساعت 1:40 | بازديد : 1909 | نوشته ‌شده به دست یوسف | ( نظرات 0 )

لب ما و قصه‌ي زلف تو، چه توهمي! چه حکايتي!

تو و سر زدن به خيال ما، چه ترحمي! چه سخاوتي!

به نماز صبح و شبت سلام! و به نور در نسبت سلام!

و به خال کنج لبت سلام! که نشسته با چه ملاحتي!

وسط «الست بربکم» شده‌ايم در نظر تو گم

دل ما پياله، لب تو خم، زده‌ايم جام ولايتي

به جمال، وارث کوثري، به خدا حسين مکرري

به روايتي خود حيدري، چه شباهتي! چه اصالتي!

«بلغ العُلي به کمالِ» تو «کشف الدُجي به جمال» تو

به تو و قشنگي خال تو، صلوات هر دم و ساعتي

شده پر دو چشم تو در ازل، يکي از شراب و يکي عسل

نظرت چه کرده در اين غزل، که چنين گرفته حلاوتي!

تو که آينه تو که آيتي، تو که آبروي عبادتي

تو که با دل همه راحتي ، تو قيام کن که قيامتي

زد اگر کسي در خانه‌ات، دل ماست کرده بهانه‌ات

که به جستجوي نشانه‌ات، ز سحر شنيده بشارتي

غزلم اگر تو بسازيم، و ني‌ام اگر بنوازيم

به نسيم ياد تو راضيم ، نه گلايه‌اي نه شکايتي

نه، مرا نبين، رصدم نکن، و نظر به خوب و بدم نکن

ز درت بيا و ردم نکن تو که از تبار کرامتي


قاسم صرافان



:: موضوعات مرتبط:
:: برچسب‌ها: قاسم صرافان , مجموعه اشعار مهدوی , شعر درباره امام زمان , منجی , مهدی موعود ,
|
امتياز مطلب : 5
|
تعداد امتيازدهندگان : 5
|
مجموع امتياز : 140
:: ادامه مطلب ...