شکرت خدا
که کار به سامان رسیده است
باران
رحمتت به بیابان رسیده است
هم رحمتی
که شور دواند میان خلق
هم لذتی که
بر دل چوپان رسیده است
این چرخ
واژگون که جهان در بلا کشید
این روزها
به روضه ی رضوان رسیده است
زودا که
رحمتت همه را مبتلا کند
گویی که
سیل نور، به طغیان رسیده است
هر کودکی
به معنی اذکار می رسد
هر درد
عارفانه به درمان رسیده است
بر خاک
میشود همه جادوی سامری
اوراد
مستجاب سلیمان رسیده است
ایام
اقتدار بشر، بر غرایزست
پرگار صلح
و مهر به دوران رسیده است
شادند
مردمان به هوای وصال و شکر
هر آه
عاشقی به گلستان رسیده است
بر پاست
ذکر شکر، به هر کوی و برزنی
خورشید
صبحگاه، نمایان رسیده است...
بر جاست
زورقی که به دریا فکنده اند
گو رزق
مردمان فراوان رسیده است
شکرت خدا
که عشق به سامان رسیده است
ایام درد و
حزن به پایان رسیده است
راشین
گوهرشاهی