خنده ی
غنچه مرا ياد تو می اندازد
در دلم،
خانه ای از نور خدا می سازد
بس تفاخر
کند اين باغ به صحرا و به دشت
که به يمن
نفست، بر همگان می نازد
جامه ات
سبز، چمن سبز، همه صحرا سبز
پرچمی سبز،
به تکريم تو می افرازد
باغ، خندان
و غزل خوان و زمين پر نعمت
همه ی دشت،
به توصيف تو می پردازد
خنده ی سبز
چمن زار، به هنگام بهار
به همه
زَردی و هر سَردی و غم می تازد
مست و دل
شاد، ز ديدار تو، هر رهگذری
به تماشای
تو عالم دل و جان می بازد
مصطفی معارف