ساحل چشم من
از شوق به دریا زده است
چشم بسته به
سرش ، موج تماشا زده است
جمعه را سرمه
کشیدیم ، مگر برگردی
با همان سیصد
و فرسنگ نفر برگردی
زندگی نیست ،
ممات است تو را کم دارد
دیدنت ارزش
آواره شدن هم دارد
از دل تنگ من
، آیا خبری هم داری ؟
آشنا پشت سرت
مختصری هم داری ؟
منتی بر سر
ما هم بگذاری ، بد نیست
آه ، کم چشم
به راهم بگذاری بد نیست
نکند منتظر
مردن مایی ، آقا ؟
منتظرهات
بمیرند میایی آقا ؟
به نظر میرسد
این فاصله ها کم شدنی ست
غیرممکن تر
از این خواسته ها هم شدنی ست
دارد از جاده
صدای جرسی می آید
مژده ای دل
که مسیحا نفسی می آید
منجی ما به
خداوند قسم آمدنی ست
یوسف گم شده
، ای اهل حرم آمدنی ست
صابر خراسانی
:: برچسبها:
صابر خراسانی ,
ساحل چشم من از شوق به دریا زده است ,
مجموعه اشعار مهدوی ,
شعر برای امام زمان ,
اشعار مهدوی ,
شعر مذهبی ,
شعر برای حضرت مهدی ,
شعر در وصف صاحب الزمان ,
|
امتياز مطلب : 5
|
تعداد امتيازدهندگان : 6
|
مجموع امتياز : 210