در
آتش غريبی و اين آه و شيونم
فهميده
ام دليل فراقت خود منم
گفتم
که سعی می کنم اما خودت ببين
افتاده
ام زپا و رمق نيست در تنم
تنگ
است سينه ام دلم از سنگ گشته است
از
بس که سنگ غير تو بر سينه می زنم
عالم
به پيش چشم شما و هميشه من
شرمنده
ام که پيش تو آلوده دامنم
مسعود
اکثيری
:: برچسبها:
مسعود اکثیری ,
در آتش غریبی و این آه و شیونم ,
مجموعه اشعار مهدوی ,
شعر عاشقان مهدی ,
شعر در وصف صاحب الزمان ,
شعر امام زمان ,
اشعار مهدوی ,
اشعار مذهبی ,
شعر امام زمانی ,
|
امتياز مطلب : 5
|
تعداد امتيازدهندگان : 6
|
مجموع امتياز : 158